مدرسه !
یه شب آیدین ساک بچه رو از کمدش آورد و یه جوری دستاش رو کرد توش و بندشو از گردنش رد کرده بود و در هال رو باز کرده بود بره . وقتی ازش پرسیدم کجا میخای بری ؟ جواب داد : مدسه قربونت برم آخه مدرسه این وقت شب ؟ با این تیپ ؟ داخلم نمیومد و اصرار داشت برم مدسه . فدات بشم برای بزرگ شدن اینقدر عجله نکن . از این روزای شیرین و خوابیدن تا 11 صبح لذت ببر . مدرسه هم میری ان شاءالله
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی