آیدین کوچولوآیدین کوچولو، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره
آوینا خانمآوینا خانم، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

امید من آیدین

فرش آیدین

قبل از تولد آیدین چندجا سر زدیم برای اتاق آیدین فرش بخریم ولی اکثر فرشها طرح دخترونه داشت یا اندازه قالیچه بود . ولی ما دنبال فرش 6 متری بودیم .یه بار هم سفارش دادیم برامون بیاره که فروشنده تماس گرفت و گفت طرح انتخابی شما 6 متری نداشت . خلاصه ما هم بیخیالش شدیم تا اینکه تو یه نمایشگاه فرش بالاخره یه نمونه 6 متری پیدا شد و آیدین هم از طرحش خوشش اومد . توصیه مامانی : برای اتاق بچه فرش با کیفیت بخرین چون مرتب باهاش در تماسه و اگه پرزش نامرغوب باشه باعث آلرژی بچه  میشه.   ...
11 اسفند 1393

اسباب بازی

برای سرگرم شدن آیدین چندتا از اسباب بازیهای خوش رنگش رو بالای محل خوابش آویزون کردم که نگاهشون بکنه هم من به کارهام برسم و هم خودش خوشحال بشه. میگن تمرکز بچه هم بیشتر میشه . ...
11 اسفند 1393

محرم

طفل همیشه عاشق، سرباز شیرخواره                     مادر شود فدایت، یک خنده کن دوباره می دانم از لب خشک، لبخند بر نیاید                        لب هات بسته مادر با چشم کن اشاره وقتی کشید بابا تیر از گلوت بیرون                             شد حنجر تو مثل قرآنِ پاره پاره تو شیر خواهی از من، من ...
7 اسفند 1393

اولین واکسن

سوم آبان نوبت واکسن دوماهگی آیدین بود.من و بابایی رفتیم مرکز بهداشت و بعد از انجام مراقبت (وزن و قد و دور سر که خداروشکر همه خوب بود ) رفتیم اتاق واکسن. آیدین بیچاره خواب بود و خانمه تو خواب واکسنش رو زد . بچم از  درد ضعف کرد وای چه دلی داره این خانمه .وقتی اومدیم خونه قطره استامینوفن رو دو برابر وزنش دادم ولی جای واکسنش ورم کرده بود. ما که از چیزی استفاده نکردیم خودش برطرف شد. فقط به توصیه مادرجون قنداقش کردم که زیاد پا نزنه دردش بگیره. خداروشکر واکسن اولش که بخیر گذشت ...   ...
3 اسفند 1393

ختنه

20 مهرماه 93 مصادف با دومین سالگرد ازدواجمون بود و من و بابایی برای ختنه آیدین نوبت گرفتیم .اتفاقا شب عید غدیرخم هم بود ولی مادرجون مخالف بود و میگفت بگذارین بچه بزرگتر بشه چون تازه 49 روزش شده بود ولی ما تصمیم خودمون رو گرفته بودیم و علیرغم مخالفت اطرافیان آیدین رو ختنه کردیم.مبارکت باشه گلکم ... توصیه مامانی : پسربچه رو زودتر ختنه کنین برای سلامتیش لازمه . ...
2 اسفند 1393

شنوایی سنجی

روز 27 شهریور 93 آیدین نوبت شنوایی سنجی داشت و ما دوباره رفتیم به همون بیمارستان محل تولدش و  بعد از انجام تستش که خداروشکر خوب بود چندتا عکس یادگاری گرفتیم. یادش بخیر چه روزهایی بود .مرداد ماه بابایی با زبون روزه این همه راه من رو میبرد و خودشم معطل میشد و وقتی برمیگشتیم افطار شده بود. بعد از چندماه سختی رفت و آمد و گرما و دوری مسیر،این سری آخرین بار و آروم ترین باری بود که با خیال راحت و بدون استرس و خستگی دوباره به همون بیمارستان رفتیم . خداروشکر همه این سختی ها آخر و عاقبت شیرینی داشت . از همه  پرسنل  که تو تولد آیدین کمک کردن مخصوصا خانم دکتر دانشفر ممنونم .   ...
27 بهمن 1393

لطفا نظر بدین

ما از اول زندگیمون تصمیم گرفتیم اگه خدا بهمون پسر داد اسمشو بزاریم آیدین و اگر دختر بود اسمشو بزاریم ...... تا اینکه خدا  از گنج العرش خودش بهمون یه گل پسر هدیه داد و اسمش شد آیدین . وقتی بابایی براش دفترچه درمان گرفت جنسیتش رو زده بود زن یه بار هم برای اندازه گیری زردیش بردمش آزمایشگاه و به مسئول پذیرش گفتم بچه پسره ولی اشتباهی تو دفترچش زده زن . مسئول آزمایشگاه گفت مگه آیدین اسم پسره ؟!!! یکی هم میگفت اسم مشترک بین پسر و دختره . والله چی بگم نظر شما چیه ؟ هرچند که 100 درصد مشخصه آیدین یه اسم اصیل ترکی و پسرونس ولی دوست دارم نظرتون رو بدونم لطفا هر چی در مورد این اسم میدونین برام بزارین یه دنیا ممنون . ...
27 بهمن 1393

رسم قدیم !

وقتی آیدین به دنیا اومد مامان میگفت باید تا 40 روز قنداق بشه تا پاهاش صاف بشه و پرانتزی نشه . خودمون تو اینترنت جستجو کردیم اکثرا گفته بودن  قنداق نکنید و کلا ردش کرده بودن .ولی خب ماها بچه های قدیم هستیم و قنداق شدیم و مشکلی هم برامون پیش نیومده شایدم فایده داشته باشه . ما هم تا جایی که می شد سعی کردیم قنداقش کنیم و موقع جابجا کردنش راحت تر بودم ولی بعد از مدتی که دیگه خودشم دست و پا می زد و نمیخاست منم اصراری به ادامه قنداق نکردم . به نظر من نباید تمام رسوم قدیم رو با شدت رد کرد بعضیهاش رو که منطقیه و با عقل منافاتی نداره انجام بدیم که احترامی هم به بزرگترها باشه ... یه رسم جالب دیگه اینه که میگن به چشم و ابروهای نوزاد سرمه بک...
27 بهمن 1393

تولد آیدین

بالاخره 9 ماه انتظار به سر اومد و آیدین ما در  تاریخ دوم شهریور ماه 93 ، ساعت یازده شب به دنیا اومد . خدا حفظش کنه و به تمام بابا مامانای منتظر هم نی نی خوشگل بده ان شاالله ...نمیدونین چه حس قشنگیه مادر شدن اینکه یکی هست که همه وجودش از توست .حس پدر شدن رو دقیق نمیدونم ولی بابایی هم خیلی خوشحاله و برق شادی تو چشماش پیداست شاید الان بهتر میفهمه پدر شدن و پدر داشتن چه حسی داره چون خودش باباش رو از دست داده. امیدوارم همه قدر پدرهای مهربون و زحمت کش رو بدونیم .برات یه دنیا آرزوهای قشنگ دارم مامانی...اینم دسته گل بابا برای تولدت     ...
25 بهمن 1393