کتاب داستان دست ساز

به مناسبت هفته کتابخوانی از مدرسه به آیدین گفتن که کتاب قصه دست ساز آماده کنه البته با کمک والدین.اما آیدین با داستانش کاری نداشت و فقط میخاست کاردستی و آدمک درست کنه.کلی با هم درمورد موضوع داستان بحث کردیم ولی بی نتیجه بود.آیدین فقط میگفت کاغذرنگی هارو بیار من کتاب درست کنم و درمورد اینکه باید یه داستانم باشه توجیه نبود.منم که دیدم وقت میگذره  و شاید دیر بشه خودم موضوع رو انتخاب کردم. قصه آدم برفی.پرسیدم اسم پسر داستانت چی باشه و اون گفت اسم خودم باشه ،آیدین. البته درمورد قسمتهایی از داستانم با هم اختلاف نظر داشتیم 😅 مثلا آخر داستان که آدم برفی آب میشه من میگفتم تو رفتی به مادرت گفتی پس آدم برفی کو ؟کجا رفته؟،اما آیدین میگفت نه من خودم میدونم آدم برفی آب شده،اینجوری بنویس که : من اومدم به مامانم گفتم: مامان آدم برفی آب شده.مامانم هم گفت آفرین پسر گلم 😆 خلاصه بعد از دوروز کشمکش این کتاب آماده شد.البته بخاطر بارش برف هم دو روز تعطیلی مدارس فرصت خوبی بهمون داد. خیلی خوشحالم که اکثر کتاب رو خودش درست کرد و امیدوارم بچه خلاق و هنرمندی بشه با اعتماد به نفس بالا.

یکی از اختلاف نظرهامون  درمورد این صفحه بود.😍آیدین اصرار داشت که ماه و ستاره باید داخل پنجره اتاقش باشن.اما من میگفتم نه. بعد راضی شدم چارچوب گذاشت.اما بعد میگفت حتما باید یه به اضافه داخل پنجره بزاره تا چهارقسمت بشه .منم میگفتم خب ماه و ستاره میرن زیر ، اما اون اصرار داشت .خلاصه طبق نظر آیدین انجام شد.خدایی هم خوب شد.من عاشق اون پنجره های ماشینشم.وقتی دیدم داره یه چیز آبی رنگ دوربری میکنه میگه اینا پنجره ان.منم با تعجب گفتم اینا خیلی کوچیکن.ولی آیدین گفت پنجره ماشین هستن.الهی دورت بگردم ریزبین مامان.🤗