کبوتر
دیروز رفته بودیم خونه مادرجون و آیدین رفت تو کوچه خاک بازی کنه که مادرجون دیده دیر کرده رفته بیرون و آیدین به مادرجون گفته اگه گفتی چی پیدا کردم؟! این کبوتر رو پیدا کرده!متوجه شدیم نمیتونه پرواز کنه و فکر کردیم پاهاش مشکل داره. آیدینم بهش آب داد و باهاش بازی کرد.وقتی اومدیم خونه به بابایی گفت این دوست منه.بابایی متوجه شد بالهاش رو چسب زدن و دمش رو هم کوتاه کردن تا نپره! علتش رو نمیدونیم. شب هم گذاشتنش پشت بخاری و آیدین بهش غذا و آب میداد و میگه باید بزارمش تو قفس تا پدر مادرش بیان پیداش کنن. قرار شد فردا بابایی بالهاش رو باز کنه و آزادش کنه.البته اگه آیدین راضی بشه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی