سفرنامه کیش
زمستون امسال تصمیم گرفتیم که یه سفر به کیش داشته باشیم چون ان شاءالله سال بعد آیدین جون پیش دبستانی میره و ما نمیتونیم جایی بریم.تا اینکه بابایی زحمت کشید و برای 13 اسفند بلیط تهیه کرد و همه با هم آماده سفر شدیم. طبق روال معمول بیشتر پروازها، متاسفانه پرواز ما هم تاخیر داشت و بجای 3 و سی دقیقه بعدازظهر ساعت 5و 35 دقیقه عصر پرواز کرد و دیگه بچه ها حسابی کلافه شدن و به هر روشی بود تو فرودگاه مشغولشون کردیم تا حرکت کنیم.
آیدین کنار پنجره نشست و بیرون رو تماشا میکرد ولی چون خسته شده بود بعد از مدتی خوابید.
ما هم وقتی به جزیره زیبای کیش رسیدیم شب بود و تا اسکان تو هتل انجام بشه ساعت 8 شب شد و بعد از خوردن شام خوابیدیم.جاتون خالی هوا عالی و هتلمون هم ویلایی کنار ساحل بود و بچه ها تا دلشون خاست آب بازی کردن و چندباری هم برای خرید به مراکز خرید رفتیم ولی چون بچه ها خسته میشدن برمیگشتیم به ویلا . یه روزم کشتی تفریحی رفتیم و آیدین از اونروز میگه باید یه کشتی بخرم.
وقتی از ساحل برگشتیم لباسها و تنشون پر از ماسه شده بود و رفتن حمام و بعد یه خواب عالی و راحت😘
برخلاف زمان رفتن مون،موقع برگشتن پرواز سر وقت بود و آیدین این بارم کنار پنجره بود و بعد از مدتی خوابید.
سفر پرخاطره ای بود و خیلی خوش گذشت.آیدین همش میگه من دلم نمیخاست برگردیم.باید دوباره بریم کیش.شاید هم رفتیم ...