عید فطر
امسال برای عید فطر باید برنامه ریزی مخصوصی برای آیدین می کردیم ، چون آیدین خان موقع نماز خوندن من و بابایی مهر نماز رو برمیداره و میخوره . ما هم مجبوریم مهر رو تو دستمون بگیریم و اون هم با تسبیح و جانماز و برگه های دعا مشغول میشه . من به این فکر میکردم که اگه برای نماز عید فطر بردمش میره و مهر جانماز خانمها رو بر میداره . دو راه حل داشتیم که یا آیدین رو نبریم نماز که چون کسی نبود پیشش بمونه نمیشد یا موقع نماز خواب باشه. گفتیم بالاخره یه کاریش میکنیم. ما ساعت 6 صبح از خونه زدیم بیرون و اونم خواب بود . ساعت 6:40 دقیقه رسیدیم خونه مادرجون و از اون موقع آیدین بیدار شد. طبق رسم شهرمون رفتیم زیارت اهل قبور و به آقاجون خدابیامرز یه سر زدیم . (خدا همه اموات رو غرق رحمت بکنه) و بعد برای نماز به سمت زمین چمن رفتیم . زیر انداز رو پهن کردم و عروسک خرسی آیدین رو با دسته کلید مادرجون گذاشتم جلوش تا مشغول بشه . پیش بینی همه کاری رو ازش می کردم الا اینکه آروم بشینه . بیچاره بر خلاف انتظار من از اول تا آخر نماز با همونها مشغول شد و گاهی به بقیه نگاه میکرد و بعضی وقتها هم با خوندن قنوت نماز از خودش صدا در میاورد که مثلا اونم داره قنوت رو میخونه . خلاصه بخیر گذشت ولی برای گرفتن عکس همکاری نکرد چون دیگه خوابش گرفته بود و آفتاب هم اذیتش میکرد . ما هم خوشحال برگشتیم خونه هم بابت نعمت روزه داری و هم رفتار آروم آیدین ...