خرید در سال نو
تو تعطیلات عید تصمیم گرفتیم بعد از عید دیدنی خونه عمه لیلا بریم فروشگاه و یه مقدار وسیله خرید کنیم . من و آیدین رفتیم داخل ولی بابایی رفت نونوایی کنار فروشگاه نون بربری بخره جاتون خالی . (من نون بربری رو تا گرمه قیچی میکنم و کمی که خنک شد میگذارم فریزر . وقتی بیرون میارم خیلی نرمه و برای صبحونه عالیه مخصوصا نوع کنجدی و آیدین خیلی دوست داره و با اون نون کره و عسل یا پنیر و عسل خوب میخوره. شما هم امتحان کنین ) داشتم میگفتم : داخل فروشگاه دیدم یه دختر کوچولو سوار سبد خرید شده که جلوش ماشین داشت و من تا حالا این مدلیشا ندیده بودم و فکر کردم مال خود اون خانوادس . از شانس آیدین هم راه افتاد دنبال اونا و هر جا میرفتن میرفت . اسم دختره هم آیلین بود . بعد دیدم یکی دیگه از اینا هم هست و متوجه شدم سبد ماله فروشگاهه و یکی برداشتم و آیدین رو سوار کردم . وای که چقدر خوشش اومد . یه فرمونی می داد آدم دلش میرفت براش . فکر می کرد اون باعث حرکت سبد میشه . خیلی حال میکرد تا بابایی هم رسید و از دیدن آیدین در حال رانندگی ذوق کرد و ازش فیلم و عکس گرفت . آخرای خرید آیدین متوجه شد وسط فرمون بوق هم داره و شروع به بوق زدن کرد. وای از وقتی که کارمون تموم شد و در ماشین رو باز کردم که آیدین رو در بیارم .سریع در رو بست و با یه زور و گریه پیادش کردم . با تشکر از مدیر این فروشگاه بخاطر این خوش سلیقگی . خاطره خوشی شد برامون .